رشد
دراین لحظه به کارهای نیمه تمام فکر می کنم کارهایی که باید بهتر انجام می دادم.کلمه باید از چه زمانی در زندگی من پدیدار

موش خور
اوهر روز متنفر وعصبانی بود.اگر یک روز نبود مسئله ای پیدا می کرد ولی نمی دانست خودش این کار را انجام می دهد فکر می

وداع با اسلحه
Ernest.Hemingwaye ترجمه نجف دریا بندری چاپ اول ۱۳۳۳ به خودم گفتم چرا در زمان حال زندگی نمیکنم در زندگی خودم حضور ندارم.حتی نمیدانستم کجا هستم.برای

مجبورم بنویسم
در مورد چی ؟تخصصم چیه؟هیچی.پس در مورد هیچی بنویسم.هیچی زن بود یا مرد؟کارش چی بود؟یکی بود یکی نبود غیر از خداهیچکی هم بود.هیچکی رفته بود

دزدی
باز ساعت۳صبح بیدارمی شوم.باید بروم دست به آب.این بار تصمیم میگیرم نخوابم و چیزی بنویسم.لاک پشت وار در پتوفرومیروم گاهی سرم را بیرون می آورم

نگرانی
چراغ های شهر نقطه اند. توی جاده پرواز میکنم.آنها از من فرار می کنند.نامردهای بی شرف.هر چقدر به پدال گاز فشار می آورم نمیرسم.در التماس
جدیدترین مطالب من:
عضویت در خبرنامه
بخشهای سایت من:
- روز مره گی (۲)
- کتاب های خوانده شده (۴)
- معرفی کتاب (۴)
- نوشتار (۱۳)
- نوشتههای من (۳)
آخرین نظرات: