ترافیک

هر بار داخل ترافیک با توجه کردن به زمین,آسمان,ماشین ها ومردم می خواهم خودم را راضی کنم که من از جمله آدمهایی نیستم که عمرم در ترافیک هدر رود.

طبق عادت بدنبال معنا بودم.بین وسائل نقلیه تکراری به دنبال یک تفاوت می گشتم.

ناگهان اسبی یالدار خرامید.شیهه کشید و از کنارم رد شد در تماشایش لبخند زنان به این حس از زندگی افرین گفتم و لبریز شادی شدم.

وقتی دور شد دیدم نه اسب بود نه طاووس.دخترکی خرده و دوچرخه سوار که هر آنچه زیبایی بود در خود داشت اما شبیه هیچ چیز نبود او خودش بود لبخند زیبای از او در من به یادگار ماند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *